۱۳۸۸/۱۱/۱۹

هر شب تنهایی

یک ساعت و نیم  گیر افتادن در ترافیک از میدون ولی عصر تا حوالی سینما آزادی، نیم ساعت گشت و گذار برای پیدا کردن یه جای ناقابل پارک، سوز سرما و به تبع آن سوزغیرقابل تحمل نیاز به یافتن دبلیو سی! و سرانجام دو عدد بلیط ردیف نمی دونم چند، صندلی نمی دونم چند، سالن هنر هفتم واقع در یه طبقه بالاتر از دبلیو سی های طبقه چهارم !
همه و همه برای دیدنهرشب تنهایی .....جناب رسول خان صدر عاملی ، حضرت آقای حامد بهداد، سرکار خانم لیلا حاتمی دوست داشتنی؛ آخه شما چرا خودتون روبه زحمت انداختین و ما رو هم  زحمت دادین !؟... اونم برای یه فیلم داستانی آبکی از این سفارشی های مناسبتی که حتی ضرغام اینا توی تایمای پرت و کم بیننده اشون میزارن برا ملت.... به خدا بر و بچز تلویزیون با یه کارگردان دست چندم و با بازی دختر خاله و پسر عمه تهیه کننده می تونستن این فیلمنامه رو سرهم کنن و جلوی دوربین ببرن و برای میلیون ها ایرانی عاشق زیارت و معجزه  و شفا و کفتر و ضریح مقدس و واعظ طبسی و نان قدس رضوی و هتل پردیسان و اینا از رسانه میلی پخش کنن....
حیف ترانه پانزده ساله وکفش های کتانی ..... حیف لیلای مصفا.. حیف بهداد مغرور و پررو.... حیف وقت من و همراهم..
پی نوشت:  ...باز خوبه که کارت مدعو داشتیم و پولی از جیب ندادیم، اما خدایی  من این همه حرصی که خوردم رو سر کی خالی کنم؟!!

۱ نظر:

م.غریبه گفت...

یعنی میفرمایید که ما وقتمون و بلیطمون رو صرف این فیلم نفرماییم دیگه!