۱۳۸۸/۱۱/۱۱

دفتر مبارزه با فناوری اطلاعات

توی سازمان ما، مث همه سازمان های دیگه یه مجموعه ای هست به اسم دفتر فناوری اطلاعات که طبیعتا تجهیز سازمان به سیستم ها و فناوری های جدید اطلاعات و ارتباطات و تامین اینترنت و اینترانت و .. از این دست چیز میزها رو بر عهده داره.
چند وقتیه در عمل کار برو بچه های این دفتر انگاری که برعکس شده و فقط و فقط روی محدود کردن بچه ها در استفاده از سیستم ها و نت و... زوم کرده اند.
من که اسمشون رو گذاشتم دفتر مبارزه با فناوری اطلاعات.

۱۳۸۸/۱۱/۱۰

برف نمیاد

دیگه خودمم از این کار هر روزم خندم میگیره. مث این مادرای چشم به راه، مث این بچه های منتظرم برگردی بابا، مث  این عشاق زا براه!! مثل مادران بچه های خرداد و تیر و شهریور و آبان و آذر و عاشورا، دم به ساعت ، نصف شب و دم صبح ، با وقت و بی وقت با چشمای پر خواب و بی خواب، هی گوشه پرده پنجره رو به حیاط و لبه پنجره رو به کوچه را کنار می زنم  به امید یه میلی متر برف................
اصلا می خوام دیگه صد سال سیاه برف نیاد، اصلا به من باشه میگم 2012 ورژن بدون سانسور خاورمیانه اش، همین فردا صب از راه برسه ،  مگه بقیه چیزاش درست شد که حالا بخواد برف و بارونش بیاد.....

پی نوشت بی ربط: از مطالب این نارنجی خوشم میاد . بخصوص که تند تند غذا میخورم ....

۱۳۸۸/۱۱/۰۷

از اینجا باز کنید

 اینو یه جایی خوندم بامزه بود!!
سالها گذشت و همچنان تولید کنندگان ساندیس نوشتند “از اینجا باز کنید” ولی‌ مردم، از آنجا باز می کنند...


۱۳۸۸/۱۱/۰۶

دهک من کو؟

جناب آقای عین- میم
با سلام و احترام / همانطور که مستحضرید اطلاعات یارانه خانوارها از طریق رایانه اداره آمار ایران! به طریق اینترنتی! اعلام شده است. با توجه به اینکه با خبر شدم جنابعالی به رایانه این آمار! ( منظورش اینترنت بود!) دسترسی دارید لطفا ملاحظه بفرمایید ببنید اینجانب با مشخصات پیوست!!!! در کدام دهک خوشه ای یارانه ای قرار گرفته ام. پیشاپیش ممنونم! 
الاحقر فلانی!
اس ام اسی با این محتوا با اندکی تلخیص!! چند روزپیش رسید از دست محبوبی به دستم !پس از چار پنج مرحله  آپدیت بالاخره  کامل شد/ پیوست هم داشت!.... امامزاده سیدی محمید بزنه تو کمرم اگه دروغ گفته باشم.....

۱۳۸۸/۱۱/۰۴

قورباغه و پنیر


معمولا اکثر قریب به اتفاق مدیران دولتی در داشتن یک سری مشخصات و ملاحظات یک مدیر سنتی در نظام اداری ایران مشابهند.
برخی ملاحظات یک مدیر سنتی: حرکت متناوب از دستشویی به سمت اتاق به طول حداقل 150 متردر طول روز بخصوص دم اذوون در حالیکه دو لنگه جوراب از جیب شلوارش اویزون باشه و آستین هایش هم به نیت وضو!! کل یومن!! بالا زده شده باشه و...
برخی مشخصات یک مدیر سنتی : بی اطلاعی از تمامی علوم و اطلاعات روز مثل رایانه، یارانه، گایانه، رایانامه و روانکاوانه ( قافیه به تنگ آمد!!) .... و در عین حال اطلاع کامل ازهمه قوانین و تبصره های کارانه (پاداش و...)، مالانه ( دستمال یزدی و...) و...
اما یکی از مدیران ارشد مجموعه ای که کار می کنم، علیرغم ظاهرغلط اندازش، خیلی آدم جالب و متفاوتیه.....
ظاهرا چند سال پیش یک کتاب قورباغه را قورت بده یا چه کسی پنیر مرابرداشت؟ یا یه چیزی توی این مایه ها.... رسید از دست محبوبی به دستش!!! خلاصه این آقا از آن زمان از بوی دلاویز کسب انواع و اقسام دانش های روانشناسی، جامعه شناسی و... مست مست شده...
این روزها کار به جایی رسیده که تئوری های دانیل گلمن در خصوص هوش هیجانی در سازمان را فوت آب شده و انواع و اقسام کتاب های در زمینه نقش رویا داشتن در موفقیت سازمانی مانند من یک رویا دارم مارتين لوتركينگ و کتاب اوباما و والت دیسنی و.... خوراک روزانه اش شده .... و خداییش توی این چند ساله که می شناسمش اخلاق و رفتار و کردار مدیریتی اش در همه زمینه ها از این رو به اون رو شده.....
نتیجه اخلاقی : با وجود همه اکراهی که دارم زنده باد قورباغه و پنیر ....!!!

۱۳۸۸/۱۰/۲۹

باشگاه خواب بینندگان فامیل ما

خواب دیدم زلزله اومده شهر کن و فیکون شده و فقط تو زنده مونده ای و ال و بل.....
(زمان: اواخر اسفند 87 - مکان : شهر مون، خواب بیننده: یکی از فامیلای نزدیک، جنس : مونث!- سن:33 سال، تحصیلات:خیر سرش فوق لیسانس نمی دونم چی چی از یه دانشگاه دولتی)
خواب دیدم مرده ای و دارن توی یه قبرستون متروکه دفنت میکنن و خودت هم توی مراسم تشیع و تدفینت حضور داری و داری میخندی به ماها
(زمان: خرداد 88- مکان : شهر مون، خواب بیننده: مادر خواب بیننده قبلی، جنس:مونث!- سن: حدود 50 سال، تحصیلات: اکابر، شغل: خانه دار)
خواب دیدم با پدرت یه دعوای اساسی کردی کارتون به چاقو و قمه و.......
(زمان: چند ماه پیش ، مکان: یادم نیست ، خواب بیننده : همون فوق لیسانسه !!....)
خواب دیدم یه تریلی از روت رد شده...
و.... این قصه ادامه دارد...
دیروز با عجله و تقریبا بدو بدو داشتم می رفتم محل کارم که گوشی زنگ خورد. ببببببببببببببببه آقا محمود، خوبی تو؟ چه عجب یادی از ما کردی، ....... خلاصه بعد یه کم حال و احوالو چه خبر و همه خوبن و اینا میگه: دیشب یه خواب بدی ازت دیدم. نگرانت شدم اومد بگه خواب دیدم توی یه قایق .. دریا.. طوفان ... وسط حرفش دویدم و با خنده گفتم محمود معلومه تو هم به باشگاه خواب ببیندگان فامیل پیوستی ها.... و با زور و زحمت حرفو عوض کردم...
توضیح: محمود داداش همون خواب بیننده اولیه، لیسانس نمی دونم کارگردانی یا چی داره و اسمش توی خیلی از این تیتراژ فیلمای درپیت تلویزیونی هست و.. اینا....

۱۳۸۸/۱۰/۲۸

نواب

«تو ای عالم اسلامی، تو ای بی‌وفا،... در صف بدعت‌گزاران و ظالمین قرار گرفته، بی‌رحمانه با جعل قوانین خلاف اسلام و اجراء نقشه‌های دشمنان اسلام، همه روزه بر پیکر اسلام ضربات شدیدی نواختی، تو ای بی‌وفا بشر، ای‌کاش وفاداری را از سگ آموخته بودی؛... به خدا آن گاهی که احساس کوچکترین خطری برای عنوان و مقام دنیای خود کنی، مهیای هر اقدامی و تکفیری و تفسیقی می‌باشی و گرچه به بنیاد مقدس اسلام لطماتی وارد آید،... آخ، آخ ای بشر بی‌وفا! به خدا، سگ باوفا، از تو بی‌وفا شریف‌تر است» +

این عبارات را مجتبی نواب صفوی رهبر جمعیت فدائیان اسلام در اواخر دهه 20 شمسی، خطاب به آیت الله بروجردی مرجع بزرگ و تام شیعه در آن دوران در کتاب خود با عنوان «رهنمای حقایق» نوشته است.... این کتاب مانیفست فدائیان اسلام و مبنای فکری این جریان در آن سالها بود....
این روزها چقدر حجم تبادل عباراتی از این دست در ادبیات سیاسی کشور - از تهران تا قم - زیاد شده است!. انگار حقیقت داره که تاریخ تکرار می شود، حالا تراژدی و کمدی اش بماند...انگار تاریخ بارها و بارها تکرار می شود .....

دو جای خالی

آخ که چقدر جای دکلمه های جدیدی از خسرو شکیبایی و حسین پناهی توی این روزهای زندگیهامون خالیه ....
.....
چیزی دزدیدی ؟

مادرش پرسید
دعوا کردی باز؟
پدرش گفت
.....
تنها مادربزرگش دید
گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش و خندیده بود...


پی نوشت: جشنواره فیلم هم که بی خسروی سینما جشنواره نیست که..!